شراب شی هنری است

شراب شی هنری است

برگردان میثاق نعمت گرگانی

آیا شراب شی‌ای هنری است؟

PDF

درآمد:

نگرش محتاطانه به چشایی به عنوان یکی از حواس پست‌تر، همواره آن را به خارج از قلمروی زیبایی‌شناسی طرد کرده است. با پررنگ‌تر شدن کارکردهای فعالیت‌های مصرفی و به تبع آن سلیقه در دنیای مدرن، به تدریج قضاوت‌های ذوقی خود را از خوانش‌های هژمونیک فلسفی رهانید و بدل به موضوع مطالعاتیِ رویکردهای دیگری همچون جامعه‌شناسی و مطالعه فرهنگی شد. مسیری که از مقاله‌ی «جامعه‌شناسی وعده‌ی غذا» گئورگ زیمل – برای او نفس تعامل اجتماعی همیشه ماهیتاً زیبایی‌شناختی است – تا پی‌نوشت ضدکانتی بوردیو در کتاب “تمایز”، پیشنهادات و سویه‌های گوناگونی را جستجو کرده است.

مقاله “آیا شراب شی‌ای هنری است”(1971)  ویلیام بی. فرتر یکی از همین تلاش‌هاست. نکته‌ی مهم و کلیدی پیشنهاد فرتر نه توان نظریه‌ورزی یا واسازی مفاهیم پیشین، بلکه سادگی آن است. او با اتخاذ رویکردی قیاسی به شرح این نکته می‌پردازد که چگونه تجربه‌ی شناخت و نوشیدن شراب همانند درک و مصرف آثار هنری است. او بیشتر در پی این مقایسه است تا اثبات ادعایی؛ چرا که از منظر او شراب به شکلی تقریباً بدیهی یک شیء هنری است.

آیا شراب شی‌ای هنری است؟ دو

مفهوم سلیقه معمولاً به شکل استعاره‌ای پنداشته می‌شود که تنها در مورد انتخاب‌های هنری‌ای قابلیت کاربست دارد که به میانجی بینایی و شنوایی‌مان صورت می‌گیرند. چشایی در واقع به گونه‌ای تعبیر می‌شود که تصور ادراکِ وحدت آثار هنری به واسطه‌ی آن به ذهن کسی خطور نمی‌کند. از این قرار شراب نمی‌تواند یک اثر هنری باشد. این همان چیزی است که علیه‌اش جدل می‌کنم.

با چند ردّ و تأیید آغاز می‌کنم. قصد ندارم درباره‌ی “هنر تهیه شراب” و یا “هنر نوشیدن شراب” بحث کنم؛ همچنین قرار نیست نکاتی درباره‌ی خمخانه شراب و یا ویژگی‌های دمای ملایم در غار سنگ آهک نکاتی بگویم؛ و قرار نیست درباره‌ی کیفیات و برتری شراب کالیفرنیایی در مقایسه با شراب فرانسوی یا آلمانی بنویسم.

چند سال پیش نسخه‌ای از کتاب “اثر هنری[3]” استفن پِپِر[4] را خریدم. به عنوان فردی غیرحرفه‌ای آن را بسیار دشوار و البته همچنان ارزشمند یافتم. سالیانِ بسیار علاقه‌مند به هنر و موسیقی بودم و کوشش‌های‌ نافرجامی برای فهم عظمت در هنر و موسیقی انجام داده بودم […] دغدغه‌ی اصلی کتاب پپر بیشتر زیبایی‌شناسی ارتباطات بود تا پرداختن به اینکه چرا یک چیز شاهکاری هنری است و دیگری نه. کتاب آن‌جا که ارتباط زیبایی‌شناختی را توصیف می‌کند منجر به خلق بینشی می‌گردد که خوانش‌های متوالی بعدی را غنا می‌بخشد. اثر هنری چیست؟ قضاوت زیبایی می‌تواند درست باشد؟ پویایی اثر هنری شاهکار، کنترل شی، ابزار ارتباط زیبایی‌شناختی و مفهوم وحدت در فصولی متوالی بحث شده‌اند.

A woman having wine in solitude. A wall painting from Chehel Sotoun pavilion in Isfahan, Iran, 17th century

A woman having wine in solitude. A wall painting from Chehel Sotoun pavilion in Isfahan, Iran, 17th century

 

آرای من درباره شراب و ویژگی‌های زیبایی‌شناختی آن احتمالاً مفاهیم پپر را از منظری دیگر شرح داده و نشان می‌دهد قابلیت استفاده از آن‌ها محدود به نقاشی، مجسمه، موسیقی و ادبیات نیست. بشر هزاره‌ها است که شراب را گرامی داشته همان‌طور که نقاشی و مجسمه را ارزشمند دانسته است و ترسیم کردن شراب در سراسر تاریخ، تصاویر زیبایی از تعامل این هنرها ایجاد کرده است.

این امر مشخصاً در ارتباط زیبا‌یی‌شناختی غیرکلامی مهم است تا بتوانیم اثر را ببینیم، بشنویم، به تصاویر نگاه کنیم و یا به آوای فلوتی یا صفحه‌ای (گرامافون) گوش دهیم. کلمات کافی نیستند به ویژه برای ارزیابی زیبایی‌شناختی شراب. پرسش اساسی ولی این است: آیا شراب یک اثر هنری است؟ پیش از اینکه بنا بر مفاهیم پپر به این پرسش پاسخ دهم باید شراب مشخصی را درنظر بگیریم. در حقیقت یک بطری شراب مشخص را. همان‌گونه که تمام نقاشی‌ها، هنر نیستند، تمام بطری‌های شراب نیز اثر هنری نیستند. نقاشی‌ها می‌توانند معمولی و غیرهنری باشند. موسیقی تبلیغی می‌تواند افتضاح باشد و شراب نیز ممکن است معمولی باشد. شراب می‌تواند فاسد یا بیش از حد کهنه باشد، و نقاشی‌ها می‌توانند رنگ و رو رفته و خراب باشند. لذا تمام شراب‌ها، شی‌ای هنری نیستند کما این‌که همه نقاشی‌ها، موسیقی‌ها و نوشته‌ها هنر نیستند. همچنین اگرچه بعضی شراب‌ها به عنوان هنر طبقه‌بندی می‌شوند ولی به خوبی سایر شراب‌ها نیستند.

استفن پپر از اثر هنری بر حسب سه محور بحث می‌کند: ابزار، ابژه ادراک آنی، و ابژه نقد. در ارتباط با نقاشی، ابزار احتمالاً بوم و روغن و رنگی است که روی آن پخش شده است. ابزاری برای تولید، محافظت و کنترل شیء دارای ارزش هنری. در ارتباط با شراب ابزار عبارت است از ترکیبی از آب، الکل، مواد شیمیایی آلی و رنگ‌مایه که در یک بطری قرار دارند. الکل برای نگهداری از باقی شراب به کار می‌رود و در ترکیب با آب به مشاهده‌گر این امکان را می‌دهد تا خصوصیات شراب را درک کند؛ همان‌گونه که بوم، نقاشی را در وضعیت مورد نظر نقاش نگه می‌دارد و بیننده را قادر به دیدن آن می‌کند. ابزار فی‌نفسه واجد هیچ ارزش زیبایی‌شناختی نیست، اگرچه شاید نتوان از ارزش پولی آن چشم پوشید.

پپر موضوع ادراک آنی را این‌گونه توصیف می‌کند:

آن تجربه‌ای که هر فرد در نخستین بار تهییج شدن با ابزار پشت سرمی‌گذارد. آن چیزی که می‌بینیم، احساسش می‌کنیم و دربردارنده‌ی معنا است. دربردارنده‌ی تاریخ و مکان است. بسیاری‌مان آن موقعیت را در بدن‌مان کالبدی می‌کنیم. بی‌شک بدن‌مان بیشتر درگیر ادراک بی‌واسطه و آنی است. اندام‌های حسی ما، در مورد نقاشی برای مثال چشم‌مان ما، رنگ، خط و شکل را دریافت می‌کند و احتمالاً مغز ما معنی را به‌واسطه‌ی آموخته‌ها و حافظه می‌سازد و سپس به‌واسطه‌ی غدد درون‌ریزمان ختم به احساسات‌مان می‌گردد. بدن ما درگیر واکنش ادراکی می‌گردد. بازه‌ زمانی دریافت آنی میزان مشخصی از زمان است، زمانی که یک کنش توجه [کردنِ] بی‌واسطه را شامل می‌شود.

به عنوان نمونه پپر از ادراک نقاشی‌ای همچون زمستان بروگل بهره می‌برد یا مجسمه‌ای که باید از جهات مختلف در یک بازه زمانی مشاهده شود. چگونه می‌توان این‌ها را در ارتباط با شراب به کار برد؟

ابژه‌ی ادراک آنی نخست به میانجی بینایی مشاهده می‌شود. به شراب داخل بطری می‌نگریم برای تشخیص رنگ آن، شفافیت آن، میزان غلظت آن، طرح مایع شکل گرفته روی شراب در بطری، تغییر تدریجی رنگ شراب در سطح مایع، و رنگ و شکل شراب زمانی که بطری را تکان می‌دهیم. بطری باید هم‌تراز قاب تصویر روی آن باشد و همساز با رنگ و نوع شراب داخل آن؛ شراب باید در بطری‌هایی زیبا پذیرایی شود نه در یک لیوان آب.

سپس رایحه‌ی شراب است. عطر و بویی که ترکیبی از رایحه‌های گوناگون‌اند: بوی میوه، الکل، ترکیبات آلی متعددی که در تاک انگور و همچنین در فرایند تخمیر و انبارکردن شکل گرفته‌اند. ابژه‌ی ادراک آنی همچنین به شیشه بطری، دما و همچنین طول بازه‌ی زمانی‌ای که شراب در شیشه قرار گرفته است بستگی دارد. اما برای درک شراب به عنوان موضوع زیبایی‌شناسی، حس بویایی ضروری است.

سومین حس مرتبط با ادراک آنی، چشایی است. همچون رایحه‌ی شراب، طعم آن اجزای سازنده‌ی بسیاری دارد. تفاوت‌های ظریفی در شکل‌گیری طعم شراب به وسیله‌ی زمان و تعامل قوی با حس بویایی ناشی می‌شود. طعم می‌تواند پیچیده، ساده و یا بی‌مزه باشد و در نهایت معمولاً این گیرایی شراب است که تعیین‌کننده‌ی مقبولیت یا عدم مقبولیت آن است.

همانگونه که در مورد نقاشی و موسیقی شاهد بودیم، در ادراک منفرد اثری هنری، با پیچیدگی‌های نامنتظره‌ای مواجه می‌گریدم. آن‌چه معمولا اداراک منفرد خواند می‌شود – اولین باری که تصنیفی موسیقیایی را می‌شنویم یا تصویری را می‌بینیم – هنوز واکنشی مفهومی نیست بلکه سلسله‌ای از کنش‌ها است. ما هنوز ترکیبی چیزی از ادراک تام از اثر و مجموعه‌ای از دریافت‌های بی‌واسطه را دست می‌آوریم.

در پایان، فهم ابژه‌ی آنی نیازمند آن‌چیزی است که زیبایی‌شناسان “اندوخته” می‌نامند و فرایند فراخواندن تجارب گذشته به تجربه‌ی [لحظه‌ی] اکنون است. روندی از تجارب گذشته، تصاویر دیده‌شده، سمفونی‌ها و کوارتت‌های شنیده‌شده، کتاب‌های خوانده شده و شراب‌های چشیده شده. تجربه‌ی شنیدنِ کوارتتی مربوط به اواخر دوره‌ی کاری بتهوون افزون خواهد شد چنان‌چه فرد نمونه‌های پیشین آن یا هر چیز دیگری که بتهوون تصنیف کرده را شنیده باشد. و تجربه‌ی چشیدن شانبرتین زمانی افزون می‌گردد که فرد پیشتر نیز آن را چشیده باشد، یا شانبرتین سال دیگری را، یا شانبرتینی تاکستان دیگری را و یا حتی گِورین-شابرتین ناحیه دیگری را. تجربه‌های گذشته ضروری‌اند و تجدید پیوسته‌ی تجارب مطلوب هستند به‌ویژه که همواره خاطره‌ی طعم‌ها، روایح و رنگ‌های ظریف همواره قابل اتکا نیست.

اکنون می‌توانیم به ابژه‌ی نقد بپردازیم. سومین مبحث پپر پس از ابزار و ابژه‌ی ادراک آنی: «ابژه نقد کلیتی متناسب از داده‌های مبتنی بر ادراکی برانگیخته‌شده به وسیله‌ی ابزاری زیبایی‌شناختی است … این موضوعی است که توسط فردی که بدل به تماشاگری ماهر شده است دریافت می‌شود. ارتباط دو جز را شامل می‌شود: نخست محرک بی‌واسطه، خصوصیت حسی‌ای که پاسخی نرمال خوانده می‌شود. شراب نباید مزه‌ی آب لیمو بدهد، حتی نباید جزء‌ای که طعم لیمو دهد را دارا باشد. همچنین نباید طعم سرکه یا بوی سولفور دی‌اکسید بدهد. ثالثاً اجزای درونی سازنده‌ی آن باید با هم متناسب باشند. شراب سفید نباید خیلی طعم جوهر مازو بدهد که همساز و مربوط با ترکیب طعم‌های شراب قرمز است. این مفهوم “تناسب” شبیه آن چیزی است که آر. تی بریج در فیزیک ابداع کرد: پایستگی درونی و پایستگی بیرونی داده‌های حاصل از آزمایشی علمی.

همچنین به تماشاگری ماهر نیاز است تا ابژه‌ی نقد را فهم کند. ماهر دلالت بر قوه‌ی تمیز، هوش و زمینه‌ی فرهنگی مشخصی دارد که برای فهم سبک هنر یا نوع شراب لازم است. تماشاگر ماهر قادر به مشاهده‌ی انسجام در نقاشی، در یک سبک، فُرم، خط و بازنمایی است. مشخصاً انسجام سبک در نقاشی، موسیقی و شراب دارای اهمیت است. شرابی شیرین مشخصی شاید عالی درنظر گرفته شود، ولی شیرینی در مقایسه با سایر انواع شراب فاقد سازگاری است و از منظر تماشاگر ریزبین نامطبوع پنداشته می‌شود. از این منظر ارتقای حساسیت چشایی در پرورش تماشاگر ماهر شراب ضروری است. او چه شراب را واجد انسجام درونی و تناسب زیبایی‌شناختی بدانیم یا نه دقت می‌کند که طعم‌ها ناسازگار نباشند، رنگ و رایحه و طعم همساز و یک‌دست باشند و همگی‌شان با تجارب و اثرات پیشین تعیین یابند.

ولی آیا شراب می‌تواند زیبا باشد؟ رضایت زیبایی‌شناختی از آن‌چه حاصل می‌شود که پپر پاسخی ماهرانه و توأم با احترام به ابزار برانگیزنده‌ی زیبایی‌شناختی‌ تعیین‌کننده‌ی امر زیبا می‌نامد. تجربه‌هایی که با استادکاری هنرمندان و به میانجی ابزاری زیبایی‌شناختی صورت می‌گیرد و لذّت زیبایی‌شناختی را به ما می‌دهد و ما را به سوی شیء زیبا هدایت می‌کند. بیان این‌که «شراب زیباست» بدین معنی است که گنجینه‌ای از لذت زیبایی‌شناختی را یافته‌ایم. تولیدکننده یا پرورش‌دهنده‌ی شراب یک صنعت‌گر است. ممکن است هنرمند نیز باشد ولی اگرچه که در فنّ خود صاحب مهارت است، اثری هنری تولید نمی‌کند. مدیریت ابزار همان‌قدر در شراب‌سازی اهمیت دارد که در نقاشی.

Hans Hofmann; Le bouquet du vine

Hans Hofmann; Le bouquet du vine

آیا شراب هنری انتزاعی است؟ تردید دارم که شمار زیادی از مردم بپذیرند که هنر انتزاعی زیبا است. به یک معنا تمام هنرها انتزاعی‌اند و هنرهای غیربازنمودی نیز می‌توانند زیبا باشند. به عنوان نمونه نقاشی مشخصی از هانس هوفمان[5] اندیشه و احساساتی را به ذهنم آورد که شراب آلمانی به خصوصی به نام تروکن‌بیلن آوسلیزن[6]. نقاشی‌ای که مزارع و تاکستان‌ها را در پاییز روایت می‌کند: گندم‌های زرد رسیده، انگورهای شیرین، برگ‌های قرمز و نارنجی، غنای زندگی. هم نقاشی و هم شراب آلمانی به نظر از توده‌ای عظیمِ خاطرات، ادراکات و احساسات، موارد مشخصی را منتزع می‌کنند و آن‌ها را در انسجامی درونی و مرتبط با یکدیگر قرار می‌دهند. هر دو موجب رضایت زیبایی‌شناختی چشمگیری برای من می‌شوند و از نظر من هر دو زیبا و هنری انتزاعی هستند. یک شامپاین خوب احساسی همچون شرزو در کوارتت زهی سی مینور بتهوون می‌دهد. در هر دو مورد با تماشاگر شوخی می‌شود. هر دو به طریقی انتزاعی احساسات پایدار درونی‌ای را برمی‌انگیزند و اجزای‌شان برخوردار از ابزار زیبایی‌شناختی کاملاً متناسبی هستند.

سپس مدیریت است که به وسیله‌ی شراب‌ساز انجام می‌گیرد. او باید تاک‌های انگور را به درستی پرورش دهد، انگورها را در زمان مناسب بچیند، تخمیر را به درستی انجام دهد و شراب در محفظه‌های مناسب انبار کند. همچون نقاش انتزاعی، شراب‌سازی که هنر انتزاعی را می‌آفریند نیز با خصلت‌هایی تصادفی مواجه است. هر سال هوا به گونه‌ای است. گاه تاک‌ها دیر رشد می‌کنند یا باران انگورها را پیش از چیده شدن خراب می‌کند. (گاه برخی از این عوامل محتمل طعم‌های مرغوبی را موجب می‌شوند). جایی هنرمندی وجود دارد. شاید شراب‌ساز باشد یا مالک، یا فروشنده‌ی شرابی که روی نوع خاصی اصرار می‌ورزد. هنرمند عناصر اصلی را برمی‌گزیند: تنوع انگور و خاک، نوردهی در معرض آفتاب، جنس بشکه‌ی مورد استفاده، مدت زمان نگه‌داری در بطری، و حتی برخی جزئیات فرایند تخمیر (برای مثال مدت زمانی که آب انگور روی پوست انگورها تخمیر می‌شود). هنرمند در هر زمان بر این عوامل نظارت دارد تا اثر هنری‌ای را که خیالش را در سر دارد تولید کند. زیبایی شراب همچون زیبایی برگی پاییزی بر روی درخت تاک انگور یا تپه‌های پست و بلند تاکستان یا دختری که همیشه در پوسترهای تبلیغاتی خوشه‌های انگور را می‌چیند نیست. زیبایی شراب یک زیبایی انتزاعی کنترل‌شده است که بیانگر نیّات هنرمند است.

شراب‌ساز را هنرمند نامیدن به معنای روبرو شدن با مشکلاتی اساسی است. به ندرت کسی نامش را شنیده است ولی هر کس می‌داند که پشت هر گیلاس شراب عالی یک هنرمند وجود دارد. فقط گاهی اسمش روی بطری درج می‌شود. معمولاً باید یک شراب‌سازی را از نزدیک دید تا با هویّت او آشنا شد و حتی باز شاید او را نشناسیم چرا که هنرمند واقعی و یک استادکار ماهر در شراب‌سازی ممکن است یک فرد نباشند.

جیمز زلرباخ[7] هنرمند شراب کالیفرنیایی است. شرابی که او تولید می‌کند همان‌قدر در پی آن است که انگیز بورگوندی سفید مونراشِی[8] را بدهد، قصد متمایز بودن را نیز داراست. او اجزای لازم برای چنین شرابی را بررسی کرد، شراب‌ساز خبره‌ای را استخدام کرد، انگورهایی از پرورش‌دهندگان در بهترین مناطق کالیفرنیا خرید و بشکه‌هایی ساخته‌شده از بلوط قهوه‌ای در لیموزان[9] فرانسه وارد کرد. او اثر هنری خود را با این مواد ساخت. شراب سفید مطبوع تولیدشده از انگورهای شاردُنِی[10]. شرابی که به اندازه‌ی کافی در بشکه‌ها باقی می‌ماند تا رگه‌ای از طعم بلوط را به خود بگیرد. رنگ آن روشن و شفاف است. رنگ ثابت آن بخشی از زیبایی شراب است ولی خود آن بالذات زیبا نیست. همان‌طور که از یک بورگوندی سفید انتظار می‌رود گیرا و قوی است ولی رایحه‌ای گل‌مانند داراست که آن را از سایر بورگوندی‌های فرانسوی متمایز می‌کند. رایحه‌های بورگوندی‌های سفید مختلف فرانسوی با یکدیگر متفاوت‌ است. مهم این است که شراب در عین اینکه خصوصیت نوع خود را داراست به شکل منفرد نیز مشخص و متمایز باشد.از این منظر دستاورد زلرباخ، شرابی زیباست و توفیقی بزرگ. جیمز زلرباخ خود درگذشته است ولی شرابش و شراب‌سازی‌اش رواج یافته است . شرابی که در آن او نبوغ و هنرمندی‌ را به نمایش گذاشت.

دومین شرابی که می‌خواهم بدان اشاره کنم بورگُندی قرمز است؛ تولید شده در شانبرتین 1959، سالِ طلایی بورگندی. در این مورد هنرمند رولاند آورین[11] است. تاجر شراب در بریستول[12] انگلستان. فهم او از این‌که شانبرتین باید چگونه باشد در حد کمال در این شراب به عرصه‌ی ظهور رسیده است. ساخته شده از انگورهای پینو نوار[13] که مختص شراب‌های قوی‌اند؛ بنا بر اصرار آورین این شراب از انگورهایی که در اواخر سال چیده می‌شوند تولید و سپس شکر به آن اضافه می‌شود. شراب بنفش تیره و کاملاً شفاف است. از پشت شیشه قهوه‌ای به نظر می‌رسد و رگه‌هایی از گلیسیرین پس از تکان دادن آن قابل مشاهده است. رایحه‌ی انگور در آن قوی و گیرا است و در دهان روغنی، غلیظ است و جوهر مازوی آن موجب می‌شود خیلی طعم اسید ندهد و متعادل باشد. شرابی که زود جا افتاده و به عمل آمده برخلاف شراب دیگر شانبرتین همان سال که هنوز خیلی آماده‌ی نوشیدن نیست. نمونه‌ی ویژه‌ای از بورگوندی آوری در میانه‌ی شانبرتین‌ها.

لحظه‌ای تردید نمی‌کنم که شراب را زیبا بنامم. آن‌ها به من حداکثر لذت زیبایی‌شناختی را می‌دهند. از حیث انواع تأثیرات حسی‌ای که ایجاد می‌کنند پیچیده و غنی‌اند. به عنوان یک هنر انتزاعی، تماشاگر را برمی‌انگیزند که تجارب و تمایلات قبلی خود را فرابخواند و برای درک کامل آن‌ها به مشاهده‌گر خبره‌ای نیاز است که بتواند معانی تجارب گذشته را در تجربه‌ی حال بیامیزد.

– نهست ایده‌ی اکنون –


پی‌نوشت‌ها:

 

[1] Is Wine an Art Object?; The Journal of Aesthetics and Art Criticism, Vol. 30, No. 1 (Autumn, 1971), pp. 97-
100
[2] William B. Fretter
[3] The Work of Art
[4] Stephen Pepper
[5] Hans Hofmann
[6] Trockenbeeren Auslesen
[7] James Zellerbach
[8] Montrachet
[9] Limousin
[10] Chardonnay
[11] Ronald Avery
[12] Bristol
[13] Noir

 

 

Leave a Reply