مرئی‌سازی دیدن در هنر مسیحی

مرئی‌سازی دیدن در هنر مسیحی

هاجر سعیدی‌نژاد

PDF

The Eye – Odilon Redon 1881

The Eye – Odilon Redon 1881

عیسی خدا در جسم بود (یوحنا 1:1، 14)

در قرن هشتم میلادی قیصر لئوی سوم امپراتور بیزانس بر علیه تصاویر و بازنمایی از مسیح اعلام جهاد کرد. به فرمان او تمامی تمثال‌های مسیح در آستانه نابودی قرار گرفت. چیزی نمانده بود تمدن بصری شرق اروپا به تمامی از بین برود. این تلاش برای نابود سازی مرئیات دین بیش از یک قرن طول نکشید. کلیسا از ابتدای قرن دهم به نقاشی‌هایش بازگشت، از آغاز قرن سیزدهم نقاشی دیواری کلیسا نقش تازه‌ای در قدرت‌نمایی کلیسا پیدا کرد و جوتو پرسپکتیو را به هنر نقاشی بازگرداند. اما در این صدسال بر هنر مسیحی چه گذشت؟ جسمانیت بخشیدن به مسیح و به‌خصوص چهره‌‌بخشیدن به پندار مومنان از او چرا این‌چنین قیصر را آشفته است؟ آیا بازنمایی غیرقدسی و بدن‌مند مسیح بود که قیصر را می‌آزرد؟

 

Jesus Brought Before Caiaphas — from Salvin Hours c 1275, British Library

Jesus Brought Before Caiaphas — from Salvin Hours c 1275, British Library

لئوی سوم پادشاه مقتدری بود، در زمان او جنگهای صلیبی با مسلمانان بیش‌تر به نفع مسیحیان خاتمه می‌یافت اما این شمشیرزنی‌های بی‌امان برای آنان دستاورد دیگری نیز داشت: نظرگاه. نه قدرت، این نظرگاه مسلمانان بود که قیصر را تحت تاثیر قرارداده‌بود. برای قیصر لئوی سوم و اسلافش به تبع فرمانروایان رقیب آن‌چه در نقاشی‌های تمثال مسیح نابخشودنی به نظر می‌رسید نه کیفیت بازنمایی که خود بازنمایی بود. قیصر به تبعیت از رقبای مسلمان خود به جدال یک چیز رفته بود: «دیدن». نقاشی‌ها به میانجی جسمانیت بخشیدن و مرئی‌سازی پدیدارها انسان را قادر می‌ساخت «ببیند». حرمانی که انسان مسلمان همواره با آن قرین بوده‌است.

Mosaic, Khirbat Al Mafjar

Mosaic, Khirbat Al Mafjar

مسلمانان از ابتدای خلق هنر اسلامی همواره بر یک نمط بوده‌اند. آنان از کشورهای همسایه‌‌ی هنرمندشان تکنیک و فرم را وام می‌گرفتند اما بر یک اصل باقی ماندند: «آنها» چهره ندارند. از ابتدای تاریخ هنر اسلامی(یا بهتر بگوییم هنر در دوران حکمرانی مسلمانان) پروردگار و پیامبر مسلمانان در ساحت قدسی خود نباید واجد بدن باشند. مرئی شدن حکمی‌ست که مسلمانان همواره آن را ناروا دانسته‌اند و با استناد به حدیث پیامبر اسلام «لاتدخل الملائکه بیتا فیه تصاویر اوکلاب» شمایل‌سازی را از روح هنر اسلامی زدودند. نوعی بازگشت به سنت سامی.

نَووی، از بزرگان مذهب شافعی، دایره حرام بودن تصویرنگاری را بسیار گسترده می‌داند و چنین می‌نویسد: «فتوای پیروان شافعی و دیگر عالمان دینی این است: نقاشی چهره حیوان، بی چون و چرا حرام است؛ زیرا در روایات وعده عذاب شدید الهی داده شده است. فرقی نمی‌کند که این نقاشی در وسیله مورد استفاده کشید شده باشد و یا فقط جنبه تزیینی داشته باشد و فرق نمی‌کند که نقاشی بر روی‌ لباس، یا فرش، درهم، دینار، ظرف و دیوار و همانند این‌ها باشد. در هر صورت حرام است؛ چرا که به مفهوم همانندی با آفریدگاریِ خداوند است، لیکن نقاشی درخت و پالان شتر و جز اینها که جاندار نیستند، حرام نیست».

Ummaye Mosque -Syria

Ummaye Mosque -Syria

عناد با جسمانیت در اندیشه اسلامی هم به باور سامی و هم به باورهای کهن «هایلی» Hylic باز می‌گردد. از اعتقادی کهن هندی|یونانی که در آن «ماده» Matter  ماده و بنیان هر نوع شر Evil تلقی می‌شود. Hylism در لغت از ریشه یونانی (Hule) و پسوند نام‌ساز ایسم گرفته شده است. انتساب به «چیز» یا «ماده».  ύλη (hylē) “matter” که توامان دو لغت از آن مشتق می‌شود در Evil  انگلیسی و هیولا Hayula این کلید جادویی که معلوم می‌کند آنها دیدن و مادی‌شدن را منشا شر می‌دانسته‌ند. دیدن آغاز فرمان‌نبردن است.

Christ pantokrator – Aya Sufia

Christ pantokrator – Aya Sufia

Italy-Rome Pantheon dome

Italy-Rome Pantheon dome

این عناد با جسمانی‌سازی، با مرئی سازی پدیدارها، به خصوص قدسی آن‌ها، تاریخ هنر اسلامی را از هنر مسیحی به صورت مشخص تفریق می‌کند. در کتاب مقدس بارها خداوند جسمانیت بخشیده شده است؛ عیسی خدا در جسم بود. او دیده نمی‌شود، اما در جسم پسرش مرئی شده است. «هنر خداوند، پسر اوست که به واسطه‌ی او فیض ممکن می‌شود، همه‌چیز خلق می‌شود». مسیحیت همواره صناعت را عامل معرفت دانسته است. توماس آکویناس می‌گوید: همان‌طور که معرفت خداوند شامل مخلوقاتی‌ست که آفریده، معرفت هنرمند  به هنر نیز شامل چیزهایی‌ست که از طریق هنر ساخته می‌شود. این ایده را مقایسه کنید با به عنوان مثال نقل حکیم صدوق در کتاب «من لایحضر و امالی» که پیامبر از تصویر گری نهی کرده و فرموده است: «هرکس تصویری بکشد خداوند اورا در روز قیامت مکلف می سازد که روح در آن بدمد و او از انجام این کار ناتوان است». این دو دین آشکارا در این نقطه در افتراق‌اند.

هرچه «دیدن» از مسلمانان دریغ شده‌است. در مسیحیت اما چه پیش از دستور جنون‌آمیز قیصر و چه پس از آن دیدن جز تفکیک نا‌پذیر مسیحیت بوده‌است. پیش از قرن هشتم کلیسای روم شرقی حاوی تصویر «عیسای پانتوکراتور» بوده است. پانتوکراتور واژه‌ای‌ست که در انجیل به قدرت و عظمت خداوند اشاره دارد. مسیحی که پشت‌سرش شیشه‌های رنگی قرار داشته و نزدیک روزنه‌ی اوکلوس است. روزنه‌ای در سقف کلیساهای به‌خصوص سده‌های آغازین مسیحیت که نزدیک مرکز قرار داشته که به آن Oculus می‌گفته‌اند: «چشم». این روزنه‌ها در مضامین معماری دیدن را تداعی می‌کرده‌اند. پنجره‌ای مدور واقع در ضلع غربی کلیساها که نورش همواره بر شمایل مسیح می‌تابیده است. همان نوری که چون هاله‌ای بر سر مسیح تصور می‌شود. این هاله از نور و در شکل استعاری‌ش حلقه‌ی زرد رنگی که در نقاشی‌ها بر سر مسیح (و بعدها مقدسین) بازنمایی شده و پیام آشکار کتاب مقدس است به مومنان که شمایل مسیح، به عنوان فرزند خدا، کلید مادی و مرئی عالم ماورا‌ست.

– نهست ایده‌ی اکنون –

 

Leave a Reply