نقش گاو در نقاشی مارک شاگال

نقش گاو در نقاشی مارک شاگال

 هاجر سعیدی‌نژاد

PDF

یک گاو، گاوی که در حیاط خانه‌ی ما بود و شیرش همچون برف سفید بود. این گاو می‌توانست با ما صحبت کند. مارک شاگال در ادامه می‌گوید: «در این فضای خیالی و جادویی، آن گاو شخصیت حیوانی خود را از دست داده بود. او مانند نجبا به ما لبخند می‌زد». رد نقش گاو را اگر در نقاشی‌های شاگال بگیریم به نمونه‌های زیادی برمی‌خوریم. من و روستا (1911)، پل بالای سن (۱۹۵۴)، گاو با سایه‌بان (۱۹۴۶) و حتی میانه‌ی تابلو آدم و حوا (1912) نمونه‌هایی از گاوهایی  هستند که ماغ‌شان در نقاشی‌های شاگال  شنیده می‌شود. اما گاوهایِ نقاشی‌های شاگال از کجاها آمده‌اند؟

Cow with Parasol (1946);  Marc Chagal

Cow with Parasol (1946);  Marc Chagall

مارک شاگال یهودی بود. در گتویی به دنیا آمد که یهودی‌ها را از دیگر روس‌ها  قرنطینه کرده بودند. اواخر قرن نوزدهم در آن منطقه‌ی روسیه (جایی نزدیک بلاروس کنونی) کودکان یهودی جزء در مواردی خاص نمی‌توانستند به مدرسه بروند. پس شاگال در مدارس مذهبی یهودی زبان عبری و کتاب مقدس و آموزه‌های هسیدیک را می‌آموخت. در سن ۱۲ سالگی که موشه‌ی کوچک (نام مدرسه‌ای او) توانست به یک مدرسه‌ی دولتی برود برای نخستین بار با صحنه‌ای عجیب مواجه شد: یکی از همکلاسی‌هایش نقاشی می‌کشید. تا آن روز موشه با هیچ تصویر یا نقاشی‌ای روبرو نشده بود و به قول خودش آن لحظه تا سال‌ها یگانه‌ تجربه‌ی او بود از «بهت‌زده شدن». بهتی که بعدها در نقاشی‌های خودش متبلور شد. پس از دو سال از رفتن به مدرسه، تلاش‌هایش در نقاشی چنان چشمگیر بود که خانواده‌ش او را نزد «یهودا پن»، نقاش و پیشگام «رنسانس یهودیان در هنر روس» فرستادند و پن به مارک شاگال نه تنها هنر نقاشی بلکه ضرورت بازنمایی کتاب مقدس در نقاشی را آموخت. «کتاب مقدس زبان دیگری یافته بود؛ رنگ و بوم. او به من و ال (لیسیتزکی) آموخته بود فیگورها در تورات به اتمام رسیده‌اند». شاید این جنس از آموزه‌های ارتدوکس پن بود که موجب قتل او در ۱۹۳۷ گشت. قتلی نمادین در تخت‌خوابش در حالی که یک دستش به ریشش بود و یک چشمش باز و دیگری نیمه‌بسته. درست مانند فیگور مرد تلمودخوان در تابلو Talmudist 1925

Cow with Parasol (1946);  Marc Chagal

Talmudist (1925); Yuri Pen

تأثیر آموزه‌های یهودی و اثر زندگی در بخش‌های بدوی روسیه بر شیوه‌ی نقاشی و رنگ‌گذاری شاگال، حتی با مهاجرت به پاریس (۱۹۱۰) تغییر زیادی نکرد. آنجا با کوبیسم آشنا شد. خوانشی مدرن از نقاشی و بیشتر با لمعه‌هایی از هنر برای هنر. چیزی که نه تنها به مذاق مارک شاگال خوش نمی‌آمد بلکه نوستالژی معروف او را نیز برانگیخت: تابلو «ویولن‌زن» (1913) روی بام که هر چند از کوبیسم بهره‌ای برده بود اما برخلافِ آموزه‌های رایج آن زمان، منطقه‌گرا به نظر می‌رسید و نه تاریخ‌گرا. نوعی فاصله میان او و سایر «مستقل‌ها» وجود داشت که خود را در نمایشگاه «سالن مستقل‌ها» نشان داد. تابلو «تولد» (1912) او بیش از سایر نقاشی‌های آن سالن پر از حیوانات، شعرها و تخیل بود. چیزهایی بسیار روسی و حتی هسیدیک (آن آموزه‌ی یهودی که حیوانات را نشانه‌‌ای از بازگشت می‌پنداشت و به بازگشت ارواح معتقد بود) نشانه‌هایی که حتی اگر سایر مستقل‌ها به آن اشاره می‌کردند (مثل آفریقا) در سیطره‌ی اشکال هندسی مدفون می‌شد. شاید این از آن خود کردن یک نشانه تنها به کوبیسم مربوط نمی‌شد و روح دوران مدرن بود.

The Birth (1912);Marc Chagall

The Birth (1912); Marc Chagall

شاگال به روسیه بازگشت. نه مانند از فرنگ‌برگشته‌ها؛ بل یک سرخورده از تظاهرات مدرن که می‌خواست به بدویت اصیل روستانشینی روسی و قاب‌های نقاشی‌ای بازگردد؛ روستاییانی که شمایل قدیسین را مثل وتر به سه‌کنج دیوار می‌زدند. وقوع جنگ اول و انقلاب ۱۹۱۷ شاگال را مجبور کرد در سن‌پترزبورگ و مسکو بماند.

مارک شاگال و گاوها؛ و اما گاوها

نقاشی‌های مارک شاگال پس از بازگشت بی‌مهاباتر «روستایی» شده بود. در دوران بازگشت مارک شاگال به روسیه دو جریان هنری/ روشنفکری در روسیه غالب بود. جریانی موسوم به «روشنفکران روس» که پدر معنوی‌شان نیکلای چرنیشفسکی بود؛ از همان عنفوان جوانی همه‌ی نقاشی‌های شمایل‌های سنتی را از پنجره خوابگاه‌ها بیرون ریخته بودند. آن‌ها شیفته‌ی اروپا و مدرنیسم آن بودند. در عوض گروهی مانند کازیمیر مالویچ که شیفته‌ی شمایل‌های مذهبی روستایی بودند طرفداران هنر دهقانی را تشکیل می‌دادند. جنبشی که نام خود را زائوم (ورای عقل) نهاده بودند: «حالا به جایی رسیده‌ایم که عقل را پس بزنیم. ما آن را پس زده‌ایم زیرا که عقل دیگری درون ما به بلوغ رسیده است. عقل جدید را زائوم نامیده‌ایم.» مبرهن است مارک شاگال کدام سمت می‌ایستد.

Green woman and the Cow (1963); Marc Chagall

Green woman and the cow (1963); Marc Chagall

شاگال در دوره‌ی جدید (۱۹۱۳-۱۹۲۲) تمرکزش را بر نمادهای زندگی دهقانان و تورات گذاشت. هر دو این دنیاهای پر از شگرفی، گریزگاه بسیار قوی برای شاگال به‌حساب می‌آمدند. گریزی نه البته از فضای ملتهب سیاست روسیه، که به قلب آن. در بهبوهه‌ی تبعات جنگ اول و بلافاصله انقلاب ۱۹۱۷ شاگال تکنیک‌های نقاشی مدرن را در خدمت بازنمایی دو «متنی» قرار داد که هم جنگ  و هم انقلاب قصد نفی آن را داشت: مذهب و سنت روستایی (و نه کارگری، هرچند طیف زیادی از کارگران روستاییانی بودند که با وسوسه‌یی تجدد به شهر آمده و کارگر شده بودند). نقاشی‌های مارک شاگال آشکارا ضد جریان بود. ضد جریان اما آرام و تخیل‌برانگیز. بهتر است بگویم نقاشی‌ها واجد آرامش اندیشه‌شده‌ای بود که در مقابل هیجان‌زدگی عمومی بیانیه‌ها و رئالیسم سوسیالیستی قرار می‌گرفت. آن‌ها آگاهانه مطابق با سیاست‌های [ابلاغی] جدید نبودند و شاید همین آن‌ها را بسیار سیاسی می‌کرد. به جنبش رنسانس یهودیان روسیه پیوسته بود و پرده‌هایی برای تئاترهای یهودی نقاشی می‌کرد، نقاشی‌هایی پر از رنگ و فیگور. جایی نوشته بود یکسونگری کانستراکتیویست‌ها به اندازه فشارهای سیاسی زجرآور است. در ۱۹۲۲ اجازه یافت روسیه را بار دیگر ترک کند هرچند روسیه او را هرگز ترک نکرد.

این‌بار واقعا گاوها!

خروس، بز، ویلن‌زن، معشوق‌ها و گاو؛ این‌ها نشانه‌هایی بودند که  از همان زمان بازگشت ۱۹۱۴ به روسیه در نقاشی‌های شاگال آشکار ‌شد. نشانه‌هایی که در غشایی از رویا، تخیل و سرخوشی روستایی و دغدغه‌های گاه اندوهناک یک متفکر در هم می‌آمیختند و گاوها یکی از مهم‌ترین‌شان بودند. نشانه‌‌ای که توأمان هر دو متن مذهب و روستا را به یکدیگر پیوند می‌زد و از سوی دیگر ارتباطی میان‌متنی هم با خود نقاشی‌های دیگر شاگال داشت. در گتویی که مارک شاگال کودک در آن بزرگ شده بود دو گاو هم زندگی می‌کردند که یکی از آن‌ها به‌طرز غریبی نیمی از بدنش سرخ بود. همان گاوی که ابتدای این یادداشت به آن اشاره شد. گاو به نقل از خود شاگال هرچند به اندازه‌ی کافی برای رستگاری سرخ نبود اما الهام‌بخش تمام یهودیان هسیدیسی آن گتو بود. گویی یکی از آن جهان بازگشته بود و به آن گتوی فقیر شیر و غفران هبه می‌کرد.1

Listening to the Cock (1944); Marc Chagall

Listening to the Cock (1944); Marc Chagall

گاو سرخ (پارا آدوماه) که گوساله سرخ نیز نامیده می‌شود نام گاوی است در کتاب مقدس؛ اسرائیلی‌ها به دستور خداوند آن را قربانی کرده و از خاکستر آن برای پاکسازی افرادی استفاده می‌کردند که با جسدها در تماس بودند. در میشنا (قانون شفاهی یهودیان) قسمتی در مورد گاو سرخ (شرح پاراه) در سفر طهاروت است. بر اساس میشنا پاراه وجود دو موی سیاه رنگ باعث می‌شد گاو دارای شرایط لازم نباشد. یک کوهن که از نظر شرعی طاهر بود حیوان را می‌کشت و خون آن را در جهت معبد هفت بار می‌پاشید. سپس گاو سرخ به همراه پشم سرخ رنگ، زوفا و سرو سوزانده می‌شد. این روایت قدیمی گاو سرخ در دوران رنسانس یهودی‌های روسیه دوباره جاندار شده بود و خوانشی سیاسی از آن گاو سرخ را وعده‌ی پیروزی یهودی‌ها تلقی می‌کرد. روایت گاو سرخ نوعی احیا اعتماد به نفس یهودی در خود داشت. در نقاشی‌های مارک شاگال از آن زمان تا آخر عمر تصویر گاو به تناوب دیده می‌شد. گاو در آسمان پرواز می‌کرد، معشوق‌ها به شکل گاو در هم فروتنیده بودند، گاو وسط نقاشی آدم  و حوا جا خوش کرده بود. شاعرانگی نقاشی‌ها چنان زیاد شد که سورئالیست‌ها از او خواستند به آنها بپیوندد. مارک شاگال در پاسخ تنها نوشت: «نه! می‌خواهم جهانی را تصویر کنم که هرچیزی در آن امکان‌پذیر نباشد و در عین حال هیچ چیز آن اعجاب‌آور نباشد.» همان روستایی که همیشه تصویرش می‌کرد.

I and the Village (1911); Marc Chagall

I and the Village (1911); Marc Chagall

مهم‌ترین نقاشی‌ای که اما بتواند دو دلبستگی مارک شاگال را به روشنی هم‌جای کند نقاشی «من و روستا» است. یک نقاشی خیال‌انگیز و پیشرو که در تاریخ پرسپکتیو هم نقطه‌ای قابل بحث محسوب می‌شود. مردی با نیم‌رخ سبز به یک نیم‌رخ گاو در نهایت شگفتی و حتی شیفتگی خیره‌ شده است. خطی سفید و نازک بین چشم‌های آنها کشیده شده است. در چشم ایشان دایره‌هایی ظریف و مدوری کشیده شده است و دست مرد، شاخه‌ی زیتونی را از پایین به گاو هبه می‌کند. (کوه زیتون همان سرزمینی‌ است که برای یهودیان و مسلمانان مقدس است و قرار است که «گاو سرخ» سر از آن باز زند. در سطح دوم تصویر زنی در حال دوشیدن گاوی است، در سطح سوم مردی در حال معیت زن محبوبش است. زنی که واژگون تصویر شده و بازنمایی سرخوشانه‌‌ای از ضرب‌المثلی ییدیش: مرد [آخرش] سر معشوق بی‌وفایش را [به سمت خودش] می‌چرخاند.

با اینکه گناهان شما سرخ بود آن‌ها مانند برف سفید می‌شوند. (اشعیا ۱:۱۸- اعداد ۱۹:۰۶). این جمله از تورات و کتاب دانیال است که خداوند بر مومنانش مژده می‌دهد گاو سرخ موی در روزهای واپسین مومنانش را به غفران الهی وعده می‌دهد. این وعده‌های شیرین اما پیش از هر آخرالزمانی در نقاشی‌های مارک شاگال محقق شده‌اند. در آغوش محبوبه‌ها و زنان روستا و سبزی رنگ‌های دهقانی و خیال‌انگیزی نقاشی‌هایی که درست در قلب روزهای خشونت و حقیقت زاییده شده‌اند.

وعده‌ی غفران محقق خواهد شد حتی اگر در حفره‌های جمجمه‌ی چشم‌به‌راهانش گیاه روییده باشد.

Solitude (1933); Marc Chagall

Solitude (1933); Marc Chagall

 

پانویس‌ها:

1) در باور یهودیان هنگام آخرالزمان گاوی تمام سرخ که حتی دو نخ موی سیاه هم نداشته باشد بر قوم یهود ظاهر شده که با قربانی‌کردن او هیکل سوم یهود ناگهان از عرش کبریایی ظاهر می‌شود. هیکل سوم برخلاف دو هیکل دیگر به‌دست انسان ساخته نشده و به ناگهان از عرش ظهور می‌کند.

نهست

Leave a Reply