واژه‌ی Painting به معنی پنهان کردن، زیر قشر فرو بردن و پوشاندن است. یک نقاشی توأمان که به تصویر درمی‌آورد، می‌پوشاند، پنهان می‌کند. یک نقاشی چیزی را مصور می‌سازد تا «چیزی» را پنهان کند و آن چیز چیست؟ بوم! دیوار! پوسته! پوست! هر آن‌چه غشای رنگ با ضخامت خود روی‌اش را پوشانده است. آن چیزی که در زیر است.
نهستِ تجسمی در جستجوی خراشیدن است: با نوک ناخن‌های تیز و پوسته‌پوسته‌اش غشای رنگ را از روی نقاشی بخراشد، شکاف دهد، خط خطی کند تا به پوست برسد، به بوم، به سطح زیری و آن را نمایان کند.
این پاره‌نوشتارهای نهست قصد ندارد نقاشی ببیند، قصد دارد رنگ را کنار بزند، آن‌چه تصویرشده را خراش دهد تا بتواند بوم‌ها را آشکار کند. دیوار را از زیر به سطح بکشد، متن‌های زیرین را برکشد و دیدن را مادّی کند، به ماده تبدیل کند. آن‌جا که شر آغاز می‌شود.