گرایشِ چندوجهی و مبهم انسان به حیوان وحشی بیش از حدّ معمول پوچ و بیمعناست. شأن و مرتبت بشری وجود دارد (امری که ظاهراً هیچ تردیدی در آن نیست)، اما نه در وقتِ بازدید از باغوحش- مثلاً آن هنگام که حیوانات میبینند جماعت کودکان، درحالیکه باباـمردان و ماماـزنانشان را به دنبال خود میکشند، به سویشان روانند. انسان باید بفهمد هنگامیکه در حضور حیوانات ، علیرغم همهی ظواهر، از شأن و مرتبهی انسانی سخن بگوید، مثل سگ دروغ گفته است. چراکه چنین احساسِ کارراهانداز و حماقتباری از برتربودن، در حضورِ آن موجوداتِ نامشروع و ازبیخآزاد (همان تنها قانونشکنانِ واقعی)، به یک حسادتِ حادّ عذابآور منجر میشود؛ درون قبایل وحشی، این حسادت شکلِ یک توتم را به خود میگیرد، و [نزدِ ما] درون لباس مبدلِ مُضحکی چون کلاههای پَرنشانِ مادربزرگهایمان خود را پنهان میکند. در این جهان حیواناتِ بسیاری [همچنان] وجود دارند، و نیز ما بسیاری دیگر از آنها را از دست دادهایم! آن شقاوت معصومانه را؛ آن ماتیِ هیولاوارِ چشمهایی را که بهزحمت از حبابهای تشکیلشده بر سطح گِلآلودِ لجنزار قابل تمایزند؛ و آن رعب و وحشتی را که همانقدر برای زندگی الزامیاند که نور برای درخت. و آنچه باقی مانده؛ دفتر کار، برگهی هویت و موجودیتی از یک بندگی تلخ و گزنده است، و در عین حال، آن جنون تند و ضجّهکِشی که در حالتهای معیّنِ انحراف [جنسی]، پهلوبهپهلوی مسخشدن (Metamorphosis) میزند.
این دغدغه و نیازِ وسواسی به مسخشدن را میتوان همچون نیازی خشونتبار تعریف کرد- که بیش از همه با نیازهای حیوانیِ ما قابل شناساییاند- نیازی که ما را وادار میسازد تا تمامی ژستها و حالاتِ لازمهی طبیعتِ انسانیِ خویش را ناگهان به کناری نهیم. به عنوان مثال، مردی در یک آپارتمان ترتیبی میدهد تا پیش چشم اطرافیانش بر زمین بخزد و غذای سگ بخورد. بدینسان، درونِ هر انسانی حیوانی در بند است و گرفتار، همچون بردههای پاروزنِ محبوس در کشتیها، و دروازهای نیز وجود دارد که اگر آن را بگشاییم، آن حیوانِ درون بهطرزی برقآسا به بیرون میجهد، بسانِ بردهای که راه گریز خود را پیدا کرده است. مُردهی آن انسان بر خاک میافتد و آن بهیمهی درندهخو نقشِ یک بهیمهی درندهخو را ایفا خواهد کرد، بی هیچ توجهی بر شگفتی شاعرمآبانهی انسانِ مُرده. بنابراین، انسان همچون [ساختمانِ] یک زندان با وجه و منظری دیوانسالارانه (bureaucratic) به چشم میآید.
عکسها از Erwin Blumenfeld 1897-1969؛ عکاس سوررئالیست آلمانیـآمریکایی که تحت تأثیر ژرژ باتای نیز بود.